داستان يک مساله -1
... سعید به چابکی و خوبی دادههای پرسشی را به کار بست و در هم آمیخت و پی برد که 2a+2b=3600 است. او سپس چنین کرد:
2a + b =3600 => a+2b=2×2×900 =>
=> a+b=900
سعید در پاسخ به این که چرا a+b=1800 نیست، گفت:
از سمت چپ دو تا عدد 2 را ساده کردم، پس از سمت راست هم باید دو تا عدد 2 ساده کنم.
داستان این مساله
هوشیار به سعید گفت:
تصور کن که در فروشگاهی دو تا شکلات و دو تا لواشک برداشتی و هنگام پرداخت فروشنده گفت که بهای دو تا شکلات و دو تا لواشک تومان میشود و ناگهان میبینی که پول کم داری. پس تصمیم میگیری که یک شکلات و یک لواشک بخری. سعید جان! چه قدر باید بپردازی؟
سعید گفت: نصف 3600 تومان. یعنی 1800 تومان بپردازم.
هوشیار گفت: ببین اگر این جوری حساب کنیم، درست است؟
2 × قیمت شکلات + 2 × قیمت لواشک =3600
2 × قیمت شکلات + 2 × قیمت لواشک = 2×2×900 => قیمت شکلات + قیمت لواشک =
قیمت شکلات + قیمت لواشک = 900
میبینی سعید؟ تو در مسالهی پیشین، چنین خطایی داشتی.
سعید: مگر این حساب و کتابهای عامیانه در ریاضیات جایی دارد؟
هوشیار: این حساب و کتابهای عامیانه باشند یا نباشند، درستاند. ریاضیات همین است.